کاش سوره ای به نام پدربود

ساخت وبلاگ
کاش سوره ای به نام “پدر” بود که این گونه آغاز میشد:

 

 

 

 

قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میداد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت… قسم بر بغض فرو خورده ودرگلوشکسته ات که شانه ی کوه را می لرزاند و قسم بر غربتت

پدرمهربان هرچندخودم به دوران پیری نزدیک می شوم ولی خیلی وقت ها دلم برایت تنگ می شود خیلی دلم میخواهد بودی و من هنگام دلتنگی سرم را روی شانه هایت می گذاشتم و دستی بر صورتم می کشیدی و نوازشم می کردی

ای پدربه پاس اولین بوسه ای که  به رسم مهر در اولین ساعات تولد به گونه ام زدی و من نفهمیدم و به یاد سوزنده ترین بوسه ی اخر که من به رسم وداع به صورتت زدم و نفهمیدی یادت را گرامی میدارم

من قاییدیب بیرده اوشاق اولایدیم،

بیر گول آچیب اوندان سورا سولایدیم. 

 نولیدی بیر اوشاخلیغی تاپایدیم

بیرده من سنه چاتایدیم

سنیلن قوجاقلاشایدیم

سنیلن بیر آغلاشایدیم

یئنیدن اوشاق اولورکن قوجاغیندا بیر یاتایدیم 

بابا ی عزیزم هنوزم تو رفاقتت حساب میکنم بیا تو خوابم که خیلیییییییی دلتنگتم 

 

وبلاگ شخصی صفرجعفرزاده...
ما را در سایت وبلاگ شخصی صفرجعفرزاده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8safarjafarzadeh1 بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 26 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:14